#استاد_جذاب_من_پارت_68

رادوین:همینجوری الکی؟

رها:یعنی چی؟

رفت سمت کمدش و درشو باز کرد و یه جعبه از توش دراورد و اومد کنارم نشست و گفت

رادوین:اینو امروز گرفتم و قرار شد هروقت آشتی کردی بهت بدمش راستی ماشینت همون دیروز درست شده دروغ گفتم که باهات صحبت کنم که آشتی کنی که شما انقدر مارو غریبه حساب کردی که پشیمون شدم و اینکه اینو بهت بگم من هیچ رابطه ای با هلنا ندارم

لبخندی زدم و جعبه رو از دستش گرفتم و بازش کردم یه گردنبند خوشگل با پلاک دایره خیلی خوشگل بود درش اوردم گذاشتم تو گردنم و روبه رادوین گفتم

رها:مرسی داداش خیلی قشنگه ولی اگر اینم نبود من میبخشدمت

از اینکه بهش گفتم داداش یه جوری شدم

رادوین:خیلی بهت میاد مبارکت باشه

رها:مرسی.........خب حالا میشه توضیح بدی

رادوین:آره جزوه هارو بده

جزوه هارو بهش دادم و شروع کرد به توضیح دادن خیلی دقیق و کامل توضبح میداد تا ساعت ۱ داشت باهام کار میکرد که.....

گوشیم زنگ خورد بابا بود جواب دادم

بابا:سلام دخترم


romangram.com | @romangram_com