#استاد_جذاب_من_پارت_64

یه نگاه عصبی به دریا انداختم که در آسانسور بازشد و سوار شدیم....آسانسور ایستاد و رفتیم بیرون من و دریا نشستیم عقب رادوین هم نشست و راه افتاد دریا یواش گفت

دریا:چیزی شده؟

بی حوصله گفتم

رها:نه

دریا:چرا دیگه یه چیزی شده از دیشب که رفتی تو اتاق با رهام حرف زدی اینجوری شدی؟

رها:نه بابا چیزی نیست

دریا:رها بگو دیگه

عصبی شدم و با صدای تقریبا بلند گفتم

دریا:دریا چیزیم نیست ولم کن

دریا:باشه بابا عصبی

رادوین یه نگاه ناراحت از توی آینه بهم انداخت ولی من اصلا نگاش نکردم و سرمو چرخوندم سمت پنجره ماشین و به خیابون خیره شدم که رادوین ایستاد چه عجب آقا جلوی دانشگاه ایستاد دریا تشکر کرد و پیاده شد منم دستمو بردم سمت دستگیره که درو باز کنم رادوین برگشت و مچ دستمو گرفت و گفت

رادوین:رها باید باهات حرف بزنم خواهش میکنم

مچ دستمو عصبی از تو دستش کشیدم بیرون و گفتم


romangram.com | @romangram_com