#استاد_جذاب_من_پارت_57
وااا چرا نسبتشو با رادوین گفت:| منم گفتم
رها:منم رها هستم دختر عموی رادوین خوشبختم
هلنا:همچنین
با ناز سرشو چرخوند سمت دریا و گفت
هلنا:و شما.....
دریا:دریا هستم دوست رها جان
هلنا:خوشبختم عزیزم
دریا:منم همینطور
هلنا از کنار در رد شد و یه بفرمایید گفت و رفتیم داخل هستی و زیبا خانم توی آشپزخونه بودن بغلشون کردیم و سلام دادیم از آشپزخونه زدیم بیرون عمو رویه مبل یک نفره روبه روی اشپزخونه بود سلام کردیم و جوابمونو داد رادوین هم روی مبل دونفره بود و سرش تو گوشی که با دیدن ما بلند شد و خیلی گرم سلام و علیک کرد و نشست ماهم دقیقا روبه روش رویه مبل سه نفره نشستیم که هلنا رفت و نشست جفت رادوین و کلی عشوه اومد براش و با ناز یواش حرف میزدن ولی من گوشام تیز بود نگاهم یه جای دیگه بود ولی گوشم پیش اونا بود
هلنا:رادوین جان؟
رادوین:بله؟
هلنا:عشقم میشه یه امشب گوشی رو بزاری کنار
جاااااااانم عشقمممم نمیدونم چرا با گفتن این کلمه کلی حرس خوردم.....رادوین گوشیشو کنار گذاشت و خیره شد به من وااااای چش شد این
romangram.com | @romangram_com