#استاد_جذاب_من_پارت_56

رها:نه دستتون دردنکنه مزاحمتون نمیشیم

رادوین:این چه حرفیه شما مراحمید......شب دختر خالم هم میاد خوشحال میشیم ببینیمتون

رها:باشه حالا دریا رو بیدار کنم تا دوسه ساعت دیگه میایم

رادوین:خانم خواب آلو همین الان ساعت ۷ دوسه ساعت دیگه خیلی دیره هاااا

رها:ساعت هفتههههههه

رادوین:بله.....منتظرتونیم....خدافظ

#پارت۲۱

تلفن رو قطع کرد چقدر خوابیدم منننن سریع دریا رو بیدار کردم و بهش گفتم که واسه شام دعوتیم اونم کلافه بلند شد و رفت تو دستشویی و یه اب زد به دست و صورتش منم یه شلوار لی آبی با یه مانتو بلند سفید پوشیدم با یه شال مشکی یه آرایش ملایم کردم وووییی چه خوشگل شدم دریا هم اومد و یه شلوار جین مشکی با یه مانتو زرشکی و یه شال سفید پوشید و با بهت به من نگاه کرد و گفت

دریا:بیشعور تو چرا انقدر خوشگل شدی

رها:راست میگی؟

دریا:کوفتت بشه

خندیدیم و رفتیم بیرون درخونه رو بستم و چندقدم‌ رفتیم جلو و در زدیم که یه دختر بایه آرایش خیلی غلیظ و چشمایی که به لطف ریمل و خط چشم بزرگ شده بودن و موهاشم خیلی رنگش خوشگل بود درو باز کرد و با ناز و عشوه گفت

دختر:سلام خوش اومدین‌....هلنا هستم دختر خاله ی رادوین


romangram.com | @romangram_com