#استاد_جذاب_من_پارت_51

رها:نه چیزی نیست

رادوین:بخاطر حرفای من....

رها:نه بابا

رادوین:خب حرف بزن رها

تا خواستم دهنمو باز کنم یک دفه در باز شد و همون پسره اومد داخل بلند شدم و از ترس کیفمو گرفتم تو بغلم و چند قدم رفتم عقب و گفتم

رها:به خدا اگر بیای سمتم جیغ میزنم

رادین با تعجب روبه پسر گفت

رادوین:ببخشید شما؟

پسره هول شد و گفت

پسره:نامزدشم

من بگو که از خجالت و عصبانیت و تعجب داشتم نابود میشدم رادوین با تعجب برگشت سمتم

رها:ب......بخدا دروغ میگه......اون امروز مزاحم من شد

رادوین عصبی به پسره نگاه کرد و یه مشت زد تو صورتش که پسر پخش زمین شد


romangram.com | @romangram_com