#استاد_جذاب_من_پارت_50
پسره:مشکلی نیست خانم خوشگله
اومدم از کنارش رد بشم که ایستاد جلوم
پسر:کجا خانوم
رها:میخوام برم
پسر:حالا وایسا یه شماره بدیم
یک لحظه ترسیدم و محکم با دست هولش دادم که اصلا تکون نخورد و مچ دستمو گرفت هرچی سعی کردم که مُچمو از تو دستش دربیارم نشد
پسر:صبر کن خانم خوشگه کاریت ندارم که
رها:ولم کن دیوونه
زورش خیلی زیاد بود دستم خیلی درد میکرد از شدت درد بغض کرده بودم فکر کنم جاش کبود شده بود با کیفم محکم زدم تو صورتش که افتاد زمین و دستمو ول کرد بغضم شکسته شد و اشکام ریخت رو گونم و با سرعت دوییدم سمت کلاسا رفتم داخل و تکیه دادم به دیوار و سر خوردم روی زمین زانوهامو بغل کردم و کیفمو گذاشتم جلوی صورتم و گریه میکردم دستم وحشتناک درد میکردم و از درد میسوخت یک دفه دستای یکی روی شونم قرار گرفت و بعد صدای رادوین اومد
رادوین:رها
صورت قرمز و اشکیم رو بالا اوردم و بهش نگاه کردم هول شد و گفت
رادوین:چیزی شده؟چرا گریه میکنی؟
اشکامو پاک کردم و یه لبخند مصنوعی زدم
romangram.com | @romangram_com