#استاد_جذاب_من_پارت_47
رادوین:مثل بقیه
رها:امکان نداره تو با پارتی گرفتی
خندید و رفت داخل ماهم ۵ دقیقه بعد رفتیم داخل و وارد کلاس شدیم کلی دانشجو اونجا بود من و دریا هم یه جای خالی پیدا کردیم و نشستیم تعجب کردم جه ساکت بودن همه همیشه فکر میکردم که خیلی باید پرسر و صدا باشه از دختری که جفتم بود پرسیدم
رها:چرا اینقدر ساکتن
از تو کیفش دوتا برگه دراورد و داد به من و دریا
دختر:این برگه های برنامه ریزی یعنی با هر استادی تو چه روز و ساعتی کلاس داریم
رها:خب چه ربطی به ساکتی اینجا داره؟
دختر:خب الان با استاد آریامهر کلاس داریم دیگه یه استاد خیلی بد اخلاق و منظم
یاااا قرآن به رادوین نمیاد اینجوری باشه من و دریا با تعجب به هم نگاه کردیم و همزمان گفتیم:نه بابا
برگشتیم سمت دختره و گفتم
رها:تو از کجا میدونی؟
دختر:دانشجوهای ترم ۲ گفتن قبل از اینکه شما بیاین
داشتیم حرف میزدیم که رادوین با یه تقه به در وارد کلاس شد اُه اُه اخماشو ببین معمولا جلسه اول برای آشنایی بود رادوین خیلی شیک و مجلسی روی صندلی نشست من و دریا با تعجب تمام رفتار هاشو زیر نظر داشتیم با همون اخمش یه عینک از تو کیفش دراورد و زد و دفتر بزرگ که سر میز بود رو باز کرد و شرع کرد به حضور و غیاب دانشجوها که رسید به دریا
romangram.com | @romangram_com