#استاد_جذاب_من_پارت_46
رها:بله منم گفتم که خودت بشنوی
سری تکون داد که در آسانسور باز شد رفتیم داخل و دکمه پارکینگ رو زدیم و رفتیم پایین یک لحظه یادم اومد ماشین رهام رو درست نکردم رادوین که انگار فهمیده بود گفت
رادوین:با ماشین من میریم ظهر یه تعمیر کار میارم که درستش کنه
سری تکون دادم و سوار ماشین رادوین شدیم بعد از ربع ساعت ایستاد منو دریا باتعجب به بیرون نگاه کردیم هیچ دانشگاهی اونجا نبود
رادوین:باید اینجا پیاده شید از همین کوچه که برید داخل سمت راست دانشگاه من نمیتونم ببرمتون ممکنه منو ببینن بعد شایعه درست میشه
رها:باشه ممنون
از ماشین پیاده شدیم و رادوین گازشو گرفت و رفت ماهم رفتیم سمت کوچه وااااای یه کوچه خیلییییی دراز و تنگ و ترسناک دریا با تعجب و ترس گفت
دریا:از اینجا؟
رها:ای تو روحت رادوین میمُردی مارو تا دانشگاه میبُردی
دست دریا رو گرفتم و دلمو زدم به دریا و رفتم جلو تو دلم صلوات فرستادم که فقط جونور از زیر پام رد نشه دوسه دقیقه بعد رسیدیم به آخر کوچه و یه نفس عمیق کشیدیم که یک دفه یه ماشین با سرعت برق جفتمون ترمز کرد منو دریا هم که هنوز ترس کوچه تو دلمون بود یه جیغ زدیم ولی وقتی رادوین از ماشین خارج شد دستمو گذاشتم رو قلبم و چشمامو بستمو نفس عمیق کشیدم
رادوین:چی شد؟ترسیدی؟
چشمامو باز کردم و گفتم
رها:تو چطوری گواهینامه گرفتی
romangram.com | @romangram_com