#استاد_جذاب_من_پارت_48

رادوین:دریا بزرگمهر

دریا انقدر تو شک بود هیچی نفهمید رادوین از بالای عینک یه نگاه به دریا انداخت و اینبار با صدای بلندتر گفت

رادوین:خانم بزرگمهر

با آرنج زدم تو پهلوش که به خودش اومد و دستپاچه دستشو برد بالا و گفت

دریا:ح....حاضر

رادوین نگاهی به دفتر کرد و گفت

رادوین:رها آریامهر

دستمو بردم بالا و گفتم

رها:حاضر

بعد از تموم شدن حضور و غیاب رادوین از روی صندلیش بلند شد و همینجوری توی کلاس راه میرفت و با اخم و خیلی جدی گفت

رادوین:آریا مهر هستم یه استاد دقیق و جدی سر کلاس من کسی حق نداره شوخی کنه کسی حق نداره جو کلاس رو بهم بزنه خیلی دقیق به حرف هام گوش میکنید من خیلی دقیق تدریس میکنم این شمایید که باید گوش بدید سر کلاس من لباس های مناسب میپوشید و تا حدی حجاب رو رعایت میکنید آرایش غلیظ روی صورت کسی ببینم از کلاس میره بیرون سر کلاس من تلفن ها خاموش میشه و کسی حق نداره بدون اجازه من از اون استفاده کنه فهمیدید

رسما میتونم بگم خیلی زیاااد ازش ترسیدم پسره ی چلغوز اصلا دیگه بهش محل نمیزارم با این اخلاقش..... بالاخره بعد از دوساعت کلاس تمام شد و همه رفتن بیرون بجز من و دریا و رادوین که مشغول جمع کردن وسایلاش بود دریا یواش گفت

دریا:بابا این دیگه کیه؟


romangram.com | @romangram_com