#امیدی_به_بهار_نیست_پارت_10
بهار سر تکان داد و گفت نه و سوار شد پلاگ پیکاپ را دید زده بود مطمئن بود مال همان سال است از ضبط صوت صدای بنان می امد.باز ای الهه ناز.....
بهار خندید: بنان دوست داری؟
جواد سعی داشت زیاد نگاهش نکند چون می دنست از خود بی خود می شود و نمی تواند با تمرکز رانندگی کند به ارامی پا گذاشت روی پدال گاز و گفت:بله به خصوص الهه ناز را شما چطور؟
هنوز بهار را شما خطاب می کرد.
بهار لبهایش را به هم فشرد:م م م..خوب من هم از این اهنگ بدم نمی اید اما بیشتر ترانه های روز را دوست دارم مثل:من توبه کردم از عشق،یه لحظه برنگردم/بی تو به جون رسیدم،از توبه توبه کردم.
جواد از اینکه دید نامزدش بی هیچ ابایی هنوز هیچی نشده زده زیر اواز کمی دستپاچه و هل گفت:بهار خانم مردم صدایتان را می شنوند.
بهار بی تفاوت شانه بالا انداخت
-خوب بشنوند چه اشکالی دارد؟
جواد لبهایش را ورچید:اشکالش به این است که...اصلا ولش کن کجا دوست دارید برویم؟
بهار مکثی کرد و گفت:یک کافی شاب لوکس توی میرداماد فقط یک بار با دوستم کتی رفتم انجا وای نمی دانی چه ادم های بی کاری می امدند انجا یک ساعت می نشستند گپ می زدند قهوه می خوردند و باز گپ می زدند و قهوه....
-همان دوستتان که پاترول دارد؟
بهار سر تکان داد:ای کلک تو هم خوب مرا می پاییدی ها!
romangram.com | @romangram_com