#او_مرا_کشت_پارت_74
حالا به جای حرف زدن بیا بریم.
- کجا؟
- قراره یه سفر بریم جزایر قناری. چقدر خنگی از بیمارستان بریم بیرون دیگه.
- نگهبان پشت دره.
- میدونم. این سویچ رو بگیر، یه پراید نوک مدادی با شماره پلاک ۴۶ب۵۵۷ سمت چپت پارکه. برو سوار شو تا من این یارو رو دست به سر کنم.
سویچ رو گرفتم، از در رفت بیرون.
از لای در نگاه کردم، داشت با نگهبان دور میشد.
سریع به سمت ماشینها رفتم.
بالاخره پیداش کردم و سوارش شدم.
چند دقیقه بعد خودش اومد و سوار شد.
سریع ماشین رو روشن کرد و گفت:
- خیلی عادی سر جات بشین.
من هم عادی نشستم، استرس داشتم؛ ولی بالاخره از بیمارستان اومدیم بیرون.
از سرما خودم رو جمع کرده بودم.
- من رو پیاده کن.
- کجا میخوایی بری؟
- به خودم مربوطه.
- نه دیگه من الان شریک جرمتم، پس به من هم ربط داره.
- گفتم نگه دار!
- با این وضعیت تا صبح تو این سرما دووم نمیاری.
- اصلا من میخوام بمیرم به تو چه. باز هم رگ جوانمردیت زد بالا؟
- آره دیگه تو مرامم نیست یه زن رو نصف شب تو خیابون ول کنم. الان میریم خونهی ما، صبح هر جا خواستی برو.
- کجا بیام، خونهی تو؟ راجب من چی فکر کردی!
- من هیچ فکری نکردم. نترس مامانم خونهست.
romangram.com | @romangram_com