#او_مرا_کشت_پارت_62
- میشه بهش زنگ بزنی؟ آخه دلم شور میزنه.
- به هیچی فکر نکن، الان بهش زنگ میزنم.
زهرا رفت که به امیر زنگ بزنه.
چهرش نگران به نظر میرسید.
- چی شد زنگ زدی؟
- آره عزیزم، در دسترس نیست. نگران نباش الان میاد.
نیم ساعت گذشته بود.
همه توی آرایشگاه یه جوری نگاهمون میکردن.
- زهرا گوشی رو بده خودم زنگ بزنم.
- عزیزم چه فرقی میکنه، من زنگ زدم.
- آخه قرار بود ساعت ۵ بریم تالار.
- الان میاد.
گوشیم همون موقع زنگ خورد.
- حتما امیره.
زهرا به گوشیم نگاه کرد.
- ریحانهست.
- وایی جواب این رو چی بدم؟
گوشی رو ازش گرفتم.
- بله؟
- معلومه کجایی؟ مهمونها یه ساعته معطلن. زود بیا دیگه. حسین ببینتت میکشتت.
- باشه الان میام.
گوشی رو قطع کرد.
به امیر زنگ زدم.
با جملهای که اپراتور توی گوشی گفت قبلم لرزید.
romangram.com | @romangram_com