#او_مرا_کشت_پارت_51
- حالت خوبه؟
- نه، یعنی آره. آهان اون وکیله. نه زنگ نزدم، ولش کن حوصلش رو ندارم.
- یعنی چی، شاید چیز مهمی باشه!
- زهرا اصلا حوصله ندارم برام دردسر درست بشه. حالم خوب نیست.
حالت حرف زدن زهرا عوض شد.
- سامره چیزی شده؟
- نه چطور مگه؟
- آخه احساس میکنم یه جوری شدی. امیر چیزی گفته؟
- نه خوبم. فقط فکر کنم یکم سرما خوردم.
- مطمئنی که چیزی نیست؟
- نه خوبم.
- باشه؛ ولی به نظر من به این وکیله زنگ بزن. من نگرانم حس خوبی ندارم!
- تو رو خدا تو دیگه من رو نترسون.
- نمیخوام نگرانت کنم؛ ولی فکر میکنم که باید بری دیدنش.
- آخه فردا میخوام برم خرید.
- کی میخوای بری؟
- بعد از ظهر.
- خوب واسه صبح قرار بذار.
- آخه به حاج خانم اینا چی بگم؟ میدونی که به رفت و آمدم حساسن.
- بگو میخوایی بری پروژت رو تحویل بدی.
- ولی اونا میدونن امتحانم تموم شده.
- بگو تحویل پروژه امروزه. از کجا میفهمن!
- باشه یه کاری میکنم.
- خبرش رو بهم بده منتظرم.
romangram.com | @romangram_com