#او_مرا_کشت_پارت_107
- جالبه، این هم یه چیز جدید از یه خانم زیبا. باورم نمیشه که رقـــص بلد نباشید.
- ایرادی داره؟
- نه؛ ولی معمولا خانومها بلدن برقصن.
- معلومه با زنهای زیادی در ارتباط هستید که بیشتر خصلتهاشون رو میدونید!
- تقریبا.
پوزخندی زدم.
- باید بهتون بگم من یکم با بقیهی زنهایی که دور و برتون هستن فرق دارم.
- معمولا تمام خانومها مثل هم هستن.
- شاید من زن نباشم، یه مردم تو لباس زنانه.
یه دفعه بلندتر از قبل شروع به خندیدن کرد.
- شما خیلی جالب هستید. با این حال خیلی دوست دارم با یه مرد زن نما برقصم. اگه اشکالی نداره!
- مشکلی نیست اگه میخوایید که پاتون لگد بشه، میل خودتونه.
- با کمال میل میپذیرم.
دستم رو گرفت و به وسط سالن بردتم.
با هم شروع به رقصیدن کردیم.
تعادل نداشتم. دستش رو روی کمرم محکم نگه داشته بود، من هم یکم ازش فاصله گرفتم. این حالت رو دوست نداشتم.
- فکر نمیکنید فاصلتون یکم زیاده!
- نه من راحتم.
لبخندی زد.
- خیلی رک حرف میزنید.
ابروهام رو بالا بردم.
- این الان بده؟
- نه، من انقدر آدمهای دور و برم به خاطر نزدیک شدن بهم دروغ گفتن که رک بودن شما برام جالبه!
- مگه شما آدم معروفی هستید که بخوان بهتون نزدیک بشن!
romangram.com | @romangram_com