#نقطه_ضعف_پارت_99

و بعد دوباره خندید!

لحظه‌ای مایوس شد از چهره‌اش و اما به خنده‌های مسیح، چندان بهایی نداد. آروم نشد که هیچ.. حتی بیش از قبل ترسید و مسیح که وهم‌رو تو چشم‌هاش خوند، سر نزدیک کرد و انگشت‌های مهتابی و ظریف دخترک‌رو میون دست‌هاش گرفت:

_ ببین نفس.. نمی‌دونم منو چقدر می‌شناسی. کلِ زندگیم و دادم واسه انتقام از کسی که به ناموسم دست درازی کرده. خب... توام الان یه جورایی... یعنی چجوری بگم، روت غیرت دارم.. نمیذارم کسی بهت چپ نگاه کنه... چه برسه به این‌که بخوان چنین فکرهای کثیفی‌رو راجع بهت بکنن اما، حواست‌رو حسابی جمع کن. وقتی اومدی تو قصر اصلاً نباید علاقه‌ای به من نشون بدی. طوری باید نسبت بهم بی تفاوت باشیم که هیچ‌گونه آتویی دست سپهر نباشه. من الان دارم به احتمال‌ها فکر می‌کنم و نمی‌خوام نقطه ضعفی دست سپهر داشته باشم.. تو.. تو فقط وسیله‌ی خوش گذرونی من هستی نه بیشتر. خب؟

تمام تلاشش‌رو به کار برد که با وجود انگشت‌هایی که میون گرمای دست‌های یغر مرد مقابلش اسیر بود، عادی به نظر برسه و برخوردی منطقی‌رو از خود بروز بده.

_ اگه تو نظر اونا برات بی اهمیت باشم می‌تونن خیلی بلا ها سرم بیارن.

آبی‌هاش میون حلقه‌ی تنگ شده چشم‌هاش پنهان شد و مصمم گفت:

_ غلط می‌کنن.. مثل این‌که تو هنوز نشناختی منو.

نفس در سکوت خیره شد به نگاهِ تنگ شده‌اش و نه؛ انگار واقعاً نشناخته بود مرد هزار چهره‌ی مقابلش‌رو. نه به اون طعنه‌ها و نه به این حمایت، نه به اون خشم و نه به این لبخندها. لبخند کاشت کنجِ لب‌هاش و آرزو کرد که تمام چهره‌های پنهان شده‌ی پشت نقاب غرورش‌رو هر چه زودتر بشناسه!

مسیح اون شب‌رو کاملاً به نفس اختصاص داد. پای حرف‌هاش نشست و دردودل‌هاش‌رو راجع به نیما و پدرش شنید. سوال‌هاش رو با حوصله پاسخ داد و در نهایت اخطارهای لازم‌رو با تاکید بیان کرد. در مورد قصر سپهر اخطار داد و این‌که نباید بدون هماهنگی با اون، لیوانی آب از گلو پایین بفرسته. از آدم‌کشی‌های بی‌رحمانه‌ی سیاوش گفت و در نهایت وقتی عقربه‌های عجولِ ساعت سه بامداد‌رو نمایش می‌داد، خمیازه کشان خیره به مشکی‌های نفس گفت:

_ بهترِه بری بخوابی و خودت‌رو برای پنج‌شنبه آماده کنی. می‌خواستم شنبه ببرمت اما بخاطرِ مهمونی‌ای که قراره آخر ماه برگزار بشه تو باید حتما باشی. پنج‌شنبه هفت صبح منتظرتم که زود بریم محضر و بعد برسیم به باقیِ کارهامون.


romangram.com | @romangram_com