#نقطه_ضعف_پارت_92
_ خیلی زود صمیمی شدید.
سر چرخوند حرفی بزنه که، مسیحرو در حال باز کردن دکمههای پیراهنش دید و اینبار از هجوم شرم همچون برق از جا پرید.
_ چیکار میکنی؟
ابروهاش در هم تنید و رو بهش توپید:
_ بگیر بشین سرجات من حیوون نیستم توام اونقدر خاص نیستی که بخوام جذبت بشم. فقط میخوام تو اتاق خودم راحت باشم. این که جرم نیست هست؟
خاص نیستیرو توام با دنیایی از حقارت بیان کرد، دخترک با بادی خوابیده روی بالشتک لمید و ترجیح داد که نگاهش نکنه.
زیر لب زمزمه کرد:
_ مرتیکهی بیشعور به من میگه خاص نیستی. خیلی هم خاصم. اصلا اگه تو آدمی چرا پررو پررو جلوی من وایستادی لباس عوض میکنی؟
باقیِ افکار و فحاشیهاش همچون آب خوردنی به باد هوا رفت. مردی که تا به حال کت و شلوار به تن مقابلش چرخ میخورد، حالا کاملاً فرق میکرد، تیشرت جذب سفید رنگی که بالا تنهی عضلانیشرو در بر گرفته بود، برنزگیِ پوست تنشرو به چشم میکوبید و شلوار اسپرت گرمکنی که پا کرده بود هم، زیادی برازندهی پاهای کشیده و عضلانیش بود.
_ بهم میآد؟
romangram.com | @romangram_com