#نقطه_ضعف_پارت_90
_ دخترا؟
مسیح که تا به حال با لذت خیره بود به زبون درازیهاش، بعد از اتمام جمله یو مشت اخم میون ابروهاش کاشت و تلفنرو از دستش قاپید.
_ بله سپهر؟ باشه فردا زود تر میآم فعلا.
تلفنل لعنتیای که یک لحظه آرومش نمیگذاشترو پرت کرد روی میز و پرسید:
_ چی گفت؟
و نفس راهِ خروجرو در پیش گرفت و جواب داد:
_ گفت دخترهارو فقط تو میتونی بشونی سرجاشون.
_ کجا؟
سرچرخوند و بدش اومده بود از لفظِ "دختر ها".
_ میرم تو اتاق خودم ممنون برای امشب.
romangram.com | @romangram_com