#نقطه_ضعف_پارت_32
_ عشقِ سپهر، حالت چطوره؟
نگاه روشن دختر اطرافرو دید زد و بعد روی پاهاش ایستاد، بوسه ای عاشقانه روی گونه ی مردش کاشت و لب زد:
_ چون تورو میبینم عالیم، عالی.
خندید و گوشه ی سمت چپ لبهاش چال افتاد. عجب جذاب و نفس گیر بود نگاه این مرد. برای خودش میشد، تمام این آدم همین روزها برای خودِ خودش میشد.
با یک دست بازوشرو چسبید و با دست آزاد، شکلات همیشگیرو از کیفش بیرون کشید و به طرف مردش گرفت. سپهر نگاه گشاد کرد و ابروهای کمون و سیاه رنگش جایی وسط پیشونیشرو برای سکونت یافت.
_ بازم هوبی؟ من تورو میکشم ها دختر. لب و دهنم زخم شد از بس کاکائو به خوردم دادی.
دخترک موهای بلندشرو دستی کشید و اونرو توام با ناز و عشوه ی مختص به خودش پشت گوش فرستاد. این دختر، دلبر ترین دخترِ این شهر بود!
_ به من ربطی نداره. باید بخوری. این همه زحمت کشیدم رفتم برات خریدم.
" باشه " ای گفت و میون خندههاش شکلاترو با اون روکش بنفش و مزه ی وسوسه انگیز از دستش گرفت.
دخترک خندید و سپهر دل دل کرد برای رفتن و تنها گذاشتنش. این مونثِ خواستنیرو تا دنیا دنیا بود باید کنار خودش نگه میداشت و اما..
romangram.com | @romangram_com