#نقطه_ضعف_پارت_30
در که بهم کوبیده شد صداشرو کنار گوشم شنیدم:
_ این خونه قانون داره. من به علاوه ی متین، میشیم دو تا پسر مجرد، من به علاوه ی متین دو تا نامحرمیم . این اولین و آخرین باریه که دارم بهت میگم، بار آخرت بود سر لخت جلوی ما دو تا حاضر شدی. خب؟
لب گزیدم. بدتر از این نمیشد. به خدا که بدتر از این نمیتونست خوردم کنه.
با چهار انگشتش چونه امرو چرخوند و وادارم کرد که نگاهش کنم و له کردنمرو ادامه داد:
_ هیچم خوشم نمیآد که ریختترو ببینم. زمانی که من هستم، بی سر و صدا رفتار کن چون من به صدای جیغ جیغوت آلرژی دارم. خب؟
جمله ها کجا رفته بودن؟ چرا نمیتونستم از خودم دفاع کنم؟
_اگه یه بار دیگه اعتراض کنی به جا و مکانت، میبرمت جایی که لایقت باشه و اون وقت آرزو میکنی که ای کاش لال شده بودم. خب؟
تمام اعتراض و غصههام، خالی شد در یک واژه. تنها تونستم که بگم " بسه " و اون بس نکرد.
_از خونهات فرار کردی. جا و مکان هم که نداری. تا کی از این هتل به اون هتل؟ دهنترو ببند و شاکرم باش. ببین چه خونه زندگی و چه خانوادهای نصیبت شد و بعد خفه شو. اگر بیرون از اینجا بودی تا به حال جنازهات کنار جاده یا تو یه گاوداری پیدا شده بود. پس خفه شو و دیگه دهنت بسته باشه. خب؟
اینبار خب رو طوری فریاد زد که پلک بستم و زدم زیر گریه. نچ نچ کنان از کنارم گذشت و به فرد پشت در گفت:
romangram.com | @romangram_com