#نقطه_ضعف_پارت_134
هر دو دستهاش دورِ کمرم حلقه شد، چشمهاش نگاهم کردن و لبهاش قصد همخونی با خوانندهرو داشت.
" تو همه ی عمر، مثلِ تورو ندیدم... یه جورایی خاطرت عزیزه عزیزم.. از دیدنِ تو سیر نمیشه چشم من.. به تو نگاه میکنم."
قسم می خورم که داشت با چشم هاش جادوم میکرد. این آدم با این نگاهِ دلفریب، چی میخواست از جون دلِ بیقرار من؟ چرخش خاص تیلههاش روی اجزای صورتم، طوری محصورم کرد که فراموش کردم کجام و تو چه موقعیتی، انگار فقط مسیح بود و تمام من در قالب یک قلب!
" وقتی که نزدیکم به تو انگار، دلم میلرزه هر دفعه صدبار، واسهی حسی که به تو دارم، به تو نگاه میکنم"
تمامِ مدت پلک هم نمیزد. تنها با بازیِ نگاههاش، به دیوونگی میکشوند حالمرو.
" عزیزِ جونم، نامهربونم، گوشهی چشمی به این دلِ خونم، واسهی حسی که به تو دارم، به تو نگاه میکنم."
رقصش هم بیشتر از تصوراتم مردونه و قشنگ بود طوری که همراهِ باهاش تاپ میخوردم و نمیخواستم که آهنگ پلی شده، به هیچ وجه به اتمام برسه. رویا بود به خدا!
" آرومِ جونم.. بدونِ تو دیگه نمیتونم.. به خدا خستهاس این دلِ خونم.. بدونِ تو دیگه نمیتونم.. نمیتونم"
کف دستِ آزادشرو روی سرم قرار داد، وادارم کرد که روی شونهاش قرارش بدم و کنار گوشم لب زد:
_ لازم نیست که خودترو مثل دخترهای هرجایی نشون بدی. کاری نکن که مجبور باشم سر تو هم با سپهر و سیاوش بجنگم.
romangram.com | @romangram_com