#نیش_پارت_35

پیروز گذاشت ترانه تمام شود و حنانه خوب توی حس برود. بعد با لحن گله امیزی گفت: به همه ی تاکسیا انقد زیاد پول میدی؟

حنانه لبخندی زدو گفت: معمولا نه!

پیروز طعنه زد: معمولا انقد ریخت و پاش نکن!

حنانه گفت: عیب نداره حالا که اومدی بقیه ی پولمو بده!

- اصل پولتو که نگه داشتم یادگاری می خوام بدم قابش کنن!

حنانه جا خورد: چرا؟

پیروز از لاک طعنه و کنایه در نیامد.

- من با تو از دوستی حرف می زنم تو به من کرایه می دی ... این درسته؟

حنانه فقط گفت: من با کسی دوست نمیشم!

پیروز یه وری نشست وبه نیمرخش زل زد. حنانه معذب شد و با خنده نگاهش کردو گفت: خب چیه؟

- دوست پسر داری؟

حنانه عصبی شد و گفت: نه ندارم به خدا ندارم ... اتفاقا از پسرا هم خوشم نمی یاد

romangram.com | @romangram_com