#نیش_پارت_34


پیروز بی اعتنا به حرفش شیشه را پایین کشید و با دست به کیوان اشاره کرد برود و چند تا بوق زدو فحش را به جانش کشید: پدرسگ ِ کره خر ... گمشو بینیم بابا!

فحشها واقعی بود. کیوان هم موقع رد شدن از بغلش داد زد: کوفتت بشه!

زیر لبی غرید: بی ناموس!

این اخلاق گند ِ کیوان هیچ وقت درست نمی شد چند سال پیش که با غزاله بیرون رفته بود اتفاقی همیدگر را دیدند که باز کیوان همه چیز را از یاد برد و نزدیک بود سر ِ غزاله دعوایشان شود که کیوان خودش عذرخواهی کرد. سیری ناپذیری و حرصش در مورد زنها، عجیب و غریب بود.

تا راه افتاد حنانه گفت: مرسی من خودم می رم، ... راستش از سماجت اون دیوونه ترسیدم که سوار ماشینتون شدم!

پیروز به تلخی گفت: نترس کرایه مو می گیرم!

و نگاهی به لبهای خوش فرم حنانه انداخت و بی اختیار طعنه زد: لازم بوده اینطوری عمل کنی؟

حنانه مقصود حرفش را نگرفت و به سادگی گفت: من به هوای تاکسی رفتم سر خیابون ... خب ...

پیروز نیشخندی زد و با خودش گفت” من دماغ و دهنشو می گم این چی می گه گیج می زنه! ”

ترافیک لحظه به لحظه بیشتر می شد و توی خیابان دماوند دیگر به کل متوقف شدند. ترانه ای از گروه هفت توی پخشش در حال خواندن بود.

از دست تو نیست دل ِ من از گریه پر ِ ...


romangram.com | @romangram_com