#نیاز_پارت_90
پله ها رو دو تایکی میرم بالا ... چقدر خوشحالم ...
حالا بره عروسکش رو بده کارواش ... حقشه ...
چقدر من بد جنسم !ولی بد جنس نیستم ... اون با مانتوی من اینکارو کرد، منم با ماشینش همونکارو کردم ... آخ که چه دیدنی بود قیافش ..
باز یاد آریا می افتم ...
آریا ... آریا ... پسر تو اینقدر بی معرفت بودی و من نمیدونستم ؟آخه بی معرفت کیان که کیان بود منو تا خونه رسوند ... تو چه دوستی بودی که منو به همین راحتی پاس دادی تو ماشینه یک غریبه ...
دلم از دست کاری که کرده بود خون بود ... یعنی اندازه یک ارزن غیرت توش وجود نداشت ... به این هم میگن مرد ؟ از مردی فقط ریش و سیبیلش رو داره ... اصلا پسر ها چرا اینجوری شدن؟..هر کدومشون یه ایرادی دارن که واقعا غیر قابل تحملشون میکنه ... کیان با اون کارهاش ... آریا با این بی غیرتیش ...
تقصیر خودمه ... اگه به خودم فقط متکی باشم و خودمو باور داشته باشم چه نیازی به این مردها هست ... تازه اگه بشه اسمشون رو گذاشت مرد ...
لباسهامو در میارم و یک گوشه از کمد میزارم ...
موهام رو دور دستم میپیچونم و بالای سرم با یک کش میبندم ... صورتم رو با آب سرد میشورم ...
خواب از سرم میپره اما باز باید میخوابیدم ... فردا صبح باید میرفتم سر کار ...
یک فیلم قدیمی در حال پخش بود ..یه خورده که نگاهش میکنم ..پلکهام سنگین میشه ...
...
رضا امروز چقدر پر انرژی به نظر میرسه ! وای موهاشو چه با مزه کوتاه کرده ..دورشو سفید کرده ... شیطون تر به نظر میرسه ...
-سلام ... خوبی رضا ؟ خانم اعتمادی کجاست ...
-سلام ..صبحت بخیر ... خانم اعتمادی همین الان پیش پای تو رفت ... بنده خدا مادرش مریضه باید یه سره از همین جا بره بیمارستان پیشش
-ای بابا ایشالله که هیچی نیست ... مبارکه ... موهاتو کوتاه کردی شازده ...
دستی به موهاش میکشه و میگه ...
-چه زود فهمیدی ..فکر کردم زیاد تغییر نکردم ... حالا خوب شده به نظرت ؟
-عالیه پسر ... خیلی بامزه شدی ...
-فقط با مزه ؟
- خب نه !خوشتیپ تر هم به چشم میای ... خوبه ؟
- دمت گرم ..توپه ...
عاشقه اینه که کسی ازش تعریف کنه ... اطمینان کامل داشتم که اگر این شغل رو نداشت حتما رشته بازیگری یا فوتو شوتی رو دنبال میکرد ...
مشغول کار شدم و برگه های دیروز و ورودیهای دو روز قبل تا امروز رو وارسی میکردم ...
@romangram_com