#نیاز_پارت_7

با اخم تو چشماش نگاه کردم سینه به سینه جلوش ایستادم و گفتم
- چی ؟ نشنیدم ... بلند تر بگو یا گوشه من مورد پیدا کرده یا مغز معیوبه شما ... آقا کی باشن که منو اخراج بخوان بکنن ... بفرمایید آقا ... اولین روزه سال رو حسابی برامون شیرین و بیاد موندنی کردین ... اما راه های بهتری هم بود، برای خندوندنه من ... من کلا آدمه خوش خنده ای هستم نیازی به این همه فیلم بازی کردن ها نبود ...
صورتم تو هرم نفسهاش قرار گرفت دیگه خیلی نزدیک بود خدای من این مرد از هر زاویه ای جذابه اما حیف که کم داره ...
- لازم شده اسمتو برات بعد از این همه سال که عمرتو هدر دادی بهت بفهمونم ... میدونی نیاز یعنی چی ؟ چنان روزگاری برات بسازم که مرغهای آسمون به حالت های های گریه کنن ..
دستشو آورد جلو و کارتی که رو سینم نسب شده بود رو با شدت کند تا خواستم اعتراضی کنم رو به رضا کرد و گفت
-اتاق ولیان رو بهم نشون بده. از همین الان هم، این خانوم اخراجه .. در ضمن برای حسابرسی هم پیش حسابدار برن ... همین الان هم زنگ بزنین بگین ولیان تو هر خرابشده ای هست سریعا خودش رو برسونه
رضا با ترس نگاه کرد و با اندکی شک پرسید
- آقای محترم از شما بعیده ...
- اینکه چی از من بعیده چی نیست رو خودم تشخیص میدم ... زنگ میزنی به ولیان یا تو رو هم مثله او یکی اخراج کنم ؟
- ببخشید میتونم بپرسم در حاله حاضر با چه کسی صحبت میکنم و به خانوم ولیان بگم در حقیقت چه کسی خواستار دیدارشون هست ؟
این رضا بود که اینطور لفظ قلم حرف میزد ؟ این مردک دیوونست.! رضا دیگه چرا ؟
هنوز با اخم منتظر بودم که رضا حرفهاش تموم بشه که من باز اعتراضم رو اینبار با صدای بلند نشون بدم که با صدای مرد سر جام خشکم زد .
- بهشون بگین من کیان دادفر هستم
با کمی مکث و ابروهایی در هم کشیده و عصبانی به من نگاه کرد و ادامه داد
-رییس این خراب شده ...
چشمهام از تعجب چهار تا شد ...
درست شنیدم ؟ رییس ؟ این امکان نداره ... کم مونده بود پس بیفتم ... خراب کردی نیاز، خراب ... ای خاک عالم تو سرت که یه کار هم نمیتونی درست انجام بدی .آخه تو رو چه به بلبل زبونی ... انگار دنیا رو سرم خراب شده بود ... این باور نکردنی بود من از بچه ها شنیده بودم که رییسه اینجا یه پیرزن رو به موته پس چی شد ؟این که یه پسره تر گل ور گله ... نه پیره، نه زن .. بر عکس هم جوونه هم مرد اونم چی از مدله رستمش ... بفرما نیاز خانوم ... خداحافظی کن با کارت .. خدافظی کن دیگه ... از سر صبح انقدر نق زدی غرغر کردی، بیا ... این هم جوابت . تا توباشی هی نا شکری نکنی ..
حالا با این کارم حسابی گوره خودمو کندم
این خشمی که من تو صورته این مرد میبینم تا عمر دارم سایم هم با تیر میزنه ...
بهتره حداقل این دمه آخری خودمو از تک و تا نندازم .این که آخر سر منو اخراج میکنه، بهتره خودم با پای خودم برم بیرون ...
آخی ... کاره قشنگم ... میزم ... تلفنم ... اتاق صد و ... حوله های دوبل .. هنوز کلی کاره نکرده دارم.
بیچاره به فکره این باش قبل از هر چیزی حد اقل حقوقه این ماهتو بگیر قرار بود ولیا ن به هممون
عیدی هم بده. ای وای خودم با دستهای خودم، خودمو بد بخت کردم .
حالا بیا دلیل بیار برای ولیان ... فوقه فوقش بگم یکی زیر آبمو زد دیگه ... ای خاک عالم تو سرت .آخه نفهم، با پرسنل و مسافر که دعوا نکردی ؟!؟! با رییسه هتل دعوا کردی !

@romangram_com