#نیاز_پارت_13

اصلا همه اینها به کنار، اون سیلی ای که من تو جمع خوابوندم تو گوشش !هر کی جای این پسر بود، تا عمر داشت، چشمه دیدنه منو نداشت ... هر چند این کدوم حرکتش، تا حالا، شبیه آدمیزاد بود، که این یکیش، باشه ...
با حرصی که اینبار تو چشمام به وضوح نمایان شده بود بهش نگاه کردم و گفتم
- به چه حقی واسه من تصمیم میگیرین ؟من حاضرم پایین ترین سمت شغلی رو تو یک جا دیگه بگیرم !،اما واسه یک لحظه هم حاضر نیستم برای شما کار کنم !
باز خونسرد نگام میکنه و میگه
- کار میکنی ...
منم مثله خودش نگاه کردم اما نمیتونستم خودمو کنترل کنم با فریاد گفتم
- تو خواب ببینی ...
- نیازی به خوابیدن نیست خانوم کوچولو ... فکر نکن از خدامه اینجا کار کنی اما یادت نره من به همین راحتی ها بی خیال نمیشم مخصوصا با کاری که دیروز کردی
بازوم رو سفت میگیره ... دردم میاد اما بیشتر از حسه دردم خشمی رو که از صورتش به طرفم پرتاب کرد میخکوبم میکنه ... اینقدر فشارش روی بازوم زیاد بود که نتونستم، قدم از قدم بردارم
- اینقدر دستم باز هست که تو یه چشم بهم زدن بتونم از زندگی ساقطت کنم اما لذتش برام تو اینه که ریز ریز به غلط کردن بندازمت ...
- تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی دستتو بردار وگرنه به خدا قسم چنان بی آبروت میکنم که تا عمر داری نتونی سرتو بلند کنی ... دسته نجستو بکش کنار م*ر*ت*ی*ک*ه ع*و*ض*ی
فکر کردم با این همه تهدید دستشو میکشه کنار اما دریغ از یک مقدار نرمش همونطور سینه به سینه من ایستاده؟..بازوی ضریفم تو دستهاش به طور بدی درد گرفت ...
- د نه د ... نشد .. گفتم که صدات اونقدر ها هم بلند نیست که بتونی برای بی آبروییم دادبزنی چون قبل از اون من خفت میکنم ... اونی هم که تصمیم میگیره کی از اینجا کارکنه و کی از اینجا بره، من هستم نه تو ...
- من میرم از اینجا تا ببینم تو چه غلطی میخوای بکنی ...
تو چشمهام ذل میزنه ... نفسه عمیقی میکشه و بازوم رو ول میکنه درد بازوم زیاده اما به خودم اجازه ندادم از ضعفم با خبر بشه ...
خونسرد قدم بر میداشت ... اطمینان داشتم میخواست با این خونسردی که از خودش نشون میده اقتدارش روبه من بفهمونه ...
حالا دیگه قدم میزنه و پشت به من میره سمت میزش همین طور هم شروع به تهدیدم میکنه
- آهآن پس برای اینکه حساب کار رو دستت بدم، لازم شده یاد آوری کنم که، تو دو دقیقه اتهام دزدی بهت میزنم .میگم از حساب شرکت پول کشیدی. ادعا میکنم که حساب کتاب ماهیانه با هم نمیخونن .حسابدار و وکیلم اینقدر برعلیهت دلیل میارن که، بتونن دو روزه روونه زندونت کنن و اما بعد از زندون ... تو این سنف هیچ کاری نمیتونی بگیری چون سابقه خ*ی*ا*ن*ت در امانت داشتی در ضمن ...
خواست ادامه بده که دیگه طاقت نیاوردم تهدید هاش اینقدر محکم و بینقص و شدنی بود که ترس، همه وجودموگرفته بود ...
- از من چی میخوای ؟
دیگه رسیده بود به صندلیش دو باره لم داد روش، و بهم خیره شد .
ازش متنفر بودم از شخصیت کثیفش که تا این حد میتونست بی وجدان باشه
- همون کاری که تو جمع با من کردی ... از اونجایی که من خوی حیوانی ندارم که دست رو کسی بلند کنم، میخوام جلوی همه بگی :غلط کردم ... اگه گفتی، که هیچی، خیلی مرتب بر میگردی میری خونت، اون هم با برگه اخراجی، از محله کارت ... که تو رزومه کاریت هم یک پونت منفی حساب میشه یا راحت تر بگم حد اقل تو هتل های سه ستاره به بالا، جایی استخدامت نمیکنن ... ( پوزخند میزنه و ادامه میده ) یااینکه آروم
بری سر کارت تا حساب کار دست بقیه هم بیاد که هر کسی اجازه توهین و بی احترامی به من رو نداره ... حالا خود دانی ... الانم برو بیرون تا بیشتر تو منگنه نذاشتمت ...

@romangram_com