#نیاز_پارت_12
بسیار شیک و ساده ...
فکرم مشغول تر از این حرفها بود که بخوام حسابی آنالیزش کنم
افکارم پریشون بود دوباره روبرو شدن با اون شخصیت غیر قابل تحمل برام جالب نبود
- بفرمایید
با صدی جذاب و گیراش به خودم اومدم ... فقط ظاهرش و صداش آدم گول زنک بود ...
یک کت شلوار مشکی با پیراهن سفید و کراوات پهن سورمه ای کفش و بند ساعتش و کمربندش همگی ست بود با کراواتش
تمام خشمم اومد تو کلامم نگاهم براق تر از اونی بود که فکرش رو میکرد این جور شخصیت ها بیشتر حرصم رو در میاوردن با پوزخندی که بی نهایت به چهرش میومد نگآهم میکرد که یعنی دیدی باز گذرت به ماافتاد ؟!
- این مسخره بازیها چیه ؟! اگه اینقدر علاقه به حسآب کتاب مالیه هتل دارید برید ور دله حسابدارتون بشینید ... برای چی کاره منو به تعویق میندازید .؟!؟!
دست به سینه روی صندلیش لم داده بود و منو برانداز میکرد چقدر نگاهش سنگین بود
- تو فکر کن علاقه دارم به این کار .! اما این هم بگم که علاقه دارم حسابه تو رو برسم نه کسه دیگه ای رو ..
م*ر*ت*ی*ک*ه باز رم کرده ! باز باید حالشو بگیرم ...
- تعجب میکنم با این همه دبدبه کبکبه باز خودتون رو درگیره حساب کتابه یه اخراجی میکنین حالا هم چو ن خودتون دلتون میخواد موردی نداره ..سریعتر حقوقه این چند هفته باقیمونده منو بدین تا من برم ...
از روی صندلیش بلند میشه و میاد به سمتم ... یکی ا ز دستهاشو طبق عادت میزآره تو جیبش باز حد فاصله بینمون رو حفظ نمیکنه و نزدیکتر از حد معمول میشه .. بو عطرش آدمو م*س*ت میکنه سرد و تلخ
- کی به تو گفته که اخراجی؟ تو هنوز قرارداد کاری داری یادت که نرفته
واسه اینکه از درونم باخبر نباشه یک قدم هم به عقب بر نمیدارم و میگم
-یادتون نرفته که شما دیروز منو جلوی تمامی پرسنل اخراج کردین نکنه ...
با خنده ای که بیشتر شبیه زهر بود گفت
-خب شما هم امروز اومدین تو اتاق من برای معذرت خواهی و ندامت از کارتون ... غیر از اینه؟
دلم میخواست با دو تا دستهای خودم خفش میکردم ...
این دیگه چه سیاستی بود؟!؟ با وقاحت تمام خیره شده به من ...
لال شدم ... رکب خوردم اونم از نوعه بدش اما من کوتاه بیا نیستم ...
مگه الکیه؟!
من بیام اتاقش بعد بهم بگه دیگه اخراج نیستی ؟!؟!
اونم تو شرایطی که دیروز جلوی جمع، منو،اخراج کرد ...
@romangram_com