#نیاز_پارت_107
حرفهاش تو ذهنم تکرار میشه ...
یه نفر چند بار صبح زنگ زده به گوشیم ... یعنی کی میتونه باشه؟
همزمان که کد گوشی رو وارد میکنم ..کیان هم صحبت میکنه ...
-از این به بعد خواستی جمعو بپیچونی سعی کن مدرک جرمی نزاری ...
نیم نگاهی بهش میکنم و بعد دوباره نگاهم رو میندازم رو تلفنم ...
صفحه تلفنم بالا میاد ... پنج بار تماس داشتم از پیش شماره ۰۱۱۲
با دیدن پیش شماره نگران شدم ..تا بحال سابقه نداشته بود که از سمت دایی صبح زود تلفن داشته باشم ..دایی هم همیشه خودش به تلفن خودش تماس میگرفت ... اما این پیش شماره و شماره تلفن نشون میداد که هم برای شمال هست هم برای تلفن منزل ...
دوباره نگاهی به کیان میکنم و همونطور که شماره تماس رو میگیرم بهش میگم ...
-ممنونم از اینکه تلفنم رو دادید ...
خواستم در رو ببندم که باز به صحبت کردنش ادامه داد ..
صدای بوق با صدای کیان با هم به گوشم میرسید ...
-الو
- تشکر نیاز نیست من خواستم بدم آژانس بیاره اما
- الو ...
از اونجایی که خونه توی انقلاب بود صدای بوق و گاز دادن موتور ها مانع این میشد تا صدا به گوشم برسه ...
کمی تو پاگرد راهرو میام تا از صدای سر و صدا کمتر بشه ..کیان بین در و پاگرد ایستاده بود ...
دستم رو به علامت ایست جلوش نگه داشتم و گفتم ..
-چند لحظه ...
کیان هم سرش رو به منظور تایید تکان داد ...
-الو ...
-بفرمایید ...
- ببخشید از این شماره با من تماس گرفته شده ...
-نمیدونم ..شما ؟
کیان همنطور نگاهم میکنه ..از چشمهاش معلومه کنجکاوتر ازمن منتظره بفهمه کی بوده که چند بار تماس گرفته ...
@romangram_com