#نقاب_من_پارت_76
منم مثل خودش جواب دادم :
_نه ،چپ ميگم .
گنگ نگاهم کرد و مطمئنم چيزي از مفهوم
حرفم نفهميد .مرموز نگاهم کرد و گفت :
_باشه ،نظرت راجع به مسابقه چيه ؟!
_براي چي ؟
_هيچي اگر تو منو شکست دادي ،من
همه حرفهاتو قبول ميکنم ،خوبه ؟!
_نه ،من اگر بردم ،که ميبرم ،بايد يه
جايي من رو ببري ،قبوله !!
_خيلي به خودت مطمئني ،قبوله !!
کفشهاي پاشنه بلند مشکي ام را در آوردم
و به چشمهاي قهوه اي رنگش زل زدم ،
با فاصله ،گارد گرفتم .
به محض ديدن گاردم ،بلند خنديد ،گفتم :
_چته ؟
_گارد مال بچه هاس ،خانوم نسبتا حرفه اي !!
_باشه آقاي حرفه اي ،بيا ببينم ،چند مرده حلاجي !!
دستش را مشت کرد و به سمت من فرود آورد ،تمام
نگاهم به دستش بود که بتوانم مهارش کنم ،اما بجاي
مشت ،پايش را به پايم کوبيد ، من روي زمين زانو زدم .
جدي شد و گفت :
_درس اول ،هميشه سعي کن ،حريفت رو غافل
گير کني .
بلند شدم ،حسابي خشمگينم کرده بود ،طوفاني
بودم که مي خواستم ريشه درختش را از بيخ و بن
بکنم ،بدون فکر پايم را به سمت صورتش کشيدم
اما او با مهارت پايم را ميان دستانش گرفت و محکم
مرا به زمين کوبيد ،از برخورد کمرم با کف ،آخي گفتم .
بد جور دردم آمده بود ،و بدتر از آن حس عصبانيتي
romangram.com | @romangram_com