#نقاب_من_پارت_70

سارا اگه بود کلي کيف ميکرد و قهقه مي زد پس
تو چرا لال شدي و جواب نميدي ؟

سرم را پايين انداختم ،مگر ديدن حال
زارش لذت هم داشت ؟؟
دستش را زير چانه ام برد و سرم را
بالا آورد و در چشمانم خيره شد و گفت :

_مگه من با تو نيستم ،تو چرا لال شدي ؟؟

مستانه بلند بلند خنديد و خنديد و باز هم
ديوانه وار خنديد و همانطور گفت :

_دِ لامصب بخند و مثل سارا بهم بخند ،
تو هم از بازيچه شدن من لذت ببر ، همتون
از يه جنسين ،تو هم لذت ببر از گريه هاي
مردي مثل من ،که ديگه تکرار شدني نيست
خانوم کوچولو ،ببين چه زجري ميکشم اما
نگران نباش ،ولي بدون الان وقت تلافي
هست ،تو هم بخند و لذت ببر .

بلند تر داد زد و گفت :

_لعنتي ،مگه با تو نيستم ،بخند .

و خودش ميان هق هق دوباره ديوانه وار
خنديد .

جلوتر رفتم و دستانم را روي دستانش گذاشتم و
توي چشمانش نگريستم ،مردمکش چون گلهاي باران
خورده و نم دار روي بستر سفيد چشمانش مي رقصيد
گفتم :

_الان بهتري ؟

زل زد به صورتم و ادامه دادم .

_به من نگاه کن ،خوب نگاه کن ،منو ببين ؟

romangram.com | @romangram_com