#نقاب_من_پارت_69


_دنيل

جوابي نداد و بلندتر اين بار گفتم :

_دنيل !با توام دني ..دني ؟!

سرش را بلند کرد و تازه متوجه حضور من شد
عصبي بلند گفت :

_بيا ،بيا ببين ،حال و روزم رو ببين .کيف ميکني
مگه نه !! حتما الان تو دلت ميگي گريه هاي الانش
جاي اون سيلي که به من زد ،حقشه ،آره ...درسته ؟؟
ولي کور خوندي ،به من ميگن رئيس ،من قويترين
مردي هستم که تو ديدي ،من خم نميشم ،اينو خوب
بفهم ،من دنيل ام ،دنيل .هموني که همه ازش مي
ترسن ،من قدرتمند ترينم ،کسي جرات نداره مقابلم
قد علم کنه !!!
_آره ،درسته .
_من نميزارم ،تو هم مثل سارا ،به من بخندي ،
نميزارم آب خوش از گلوي جفتتون پايين بره
فهميدي ،هان با تو ام فهميدي من کي هستم ؟
من خود فرشته ي مرگم که اگه بخوام توي يک
لحظه همه رو از بين ميبرم ،اينو تو کله ئ پوکت
فرو کن ،هيچوقت خيانت نکن که بد ميبيني!؟

حرفي نزدم ،مغزم هنگ کرده بود .مي دانستم که
در عالم نيمه مستي هيچ حرفي منطقي نبود و هيچ
جوابي نداشتم که بگويم .سکوت کردم تا شايد کمي
آرامتر شود.با خودم تکرار ميکردم
...بزار هر چي ميخواد بگه ،فعلا بايد گوش بدم و
مقاومتي نکنم ،فردا که حالش بهتر بشه ،چيزي يادش
نمياد .....

نگاهم کرد و گفت :

_خوشحالي ،مگه نه !توو دلت ميگي حقشه ؟
نه به نظرت حقمه هان ؟؟تو چرا چيزي نميگي

romangram.com | @romangram_com