#نقاب_من_پارت_66
دووم بياره .بهش دل نبند ،داغون ميشي مرد .
تک خنده عصبي کردم وگفتم :
_دِآخه لامصب ،تو کي هستي ،چي هستي ،
آدمي ،روحي ،جني ،چي هستي که تا ميام به
درد خودم بميرم پيدات ميشه ،مثل مار دور
زندگيم چمبره زدي ،شيطون شدي نفرين
کردي کل وجودمو ،هر وقت صدات مياد
بلا ميباره پشت بندش .چي ميخوايي از
جون من !!!
اين بار آهسته تر بدون اينکه بخنده گفت :
_خوشگله ،نه ،مخصوصا وقتي نگاه ميکنه
مثل جادوگرا ،تسخيرت ميکنه ،نه ..اينطور
نيست !!ميدوني امشب همه رو به هوس انداخته
بود .اصلا فهميدي ،چطور نگاش ميکردن ،خيلي
زيبا شده بود رنگ سبز خيلي بهش مي اومد.
_خفه شو ،خفه شو .
خنده ئ هيستريکي کرد و گفت :
_چيه ،از تو بعيد بود مرد ، راستي اسمش
چي بود ،سونيا ..آره همين بود ،يادم افتاد
سونياصداش ميزدي . مي بيني من همه
چي رو خبر دارم .
_ميگم خفه شو ،نمي فهمي .
دوباره همون خنده ئ ترسناک ،که باعث
شد ،بترسم از نقشه هايي که به نظر ميومد
تو سرش باشه .عصبي تر شده بودم ،فرياد
زدم
_آشغال عوضي ،اين با سارا فرق داره ،سارا
به لياقت هاش رسيد ،اون چيزي از من نفميد
حقشه گرگهاي دورش روزي هزار بار پاره اش
romangram.com | @romangram_com