#نقاب_من_پارت_60
...خدايا کمک کن دوباره مرتکب اشتباه
نشم و بهش نتوپم ..اصلا ديويد يا هر کس
ديگه اي به من چه ..خدايا چرا من اينقدر
احمقانه رفتار کردم ...من چم شده ..خدايا
خودت کمک کن از دلش در بيارم ..غلط
کردم ...
تا رسيدن به خونه هر دو ساکت بوديم و بعد
از پارک ماشين ،بدون نيم نگاهي به من پياده
شد و به سمت اتاقش رفت .و اين بار من موندم
با خاطره هاي سارا ...
آخ که لعنت به تو سارا ..به تو ديويد ...به من ...
به همه مون ... وارد اتاق کارم شدم و در را محکم
بهم کوبيدم ،انگار با زمين و زمان و مکان ،دعوا داشتم
کنترلي روي خودم نداشتم . سمت ميز کارم رفتم وهر
دو دستم رو روي ميز کوبيدم ،جوري که صداش توي
اتاق پيچيد و همزمان با اون صداي سونيا که تو گوشم
زنگ ميخورد ...
((هر چي ميخواي بگو.هر حرفي ميخواي بزن من
آدم صبوري ام ))راست ميگفت موندن تو اين شرايط
صبوري مي خواست ،دختر بود و دلتنگ خونه و خانواده
مگه جز صبوري کاري هم ميشد کرد ..راست مي
گفت صبور بود ..منم نبايد بهش تهمت ميزدم ..
آخ که دنيل چقدر احمقانه رفتار کردي ..سارا خدا
لعنتت کنه که تمام ويروني الان من تقصير تو إه.
((تو امشب منو شکوندي ..شکوندي ..))آخ که
پشيمونم ..من فقط مي خواستم ازت محافظت
کنم فقط همين ،چه ميدونستم ديويد برادرته ..
دستم را مشت کردم و گوشت دستم را دندان
گرفتم ...آخ مردک احمق ..
آخ خدايا ،حتي درد دستم کمتر از درد نگاه
سرد اونه .ديگه طاقت ندارم ،آخ سونيا
اگه بدوني چه آتيشي تو دلم راه انداختي
romangram.com | @romangram_com