#نقاب_من_پارت_58
اوحمله فيزيکي نکنم ،آنقدر عصبي بودم
که خيلي راحت ممکن بود وارد يک کتک کاري
شديد بشوم.
...من قول دادم ،من خودم رو ميتونم کنترل
کنم ،من آرومم ،من آرامش دارم ،اون بيگناهه
گذشته تلخي رو داشته ..شايد منم بودم همين
رفتار رو ميکردم ...سونيا آروم باش ..سوني ...
آره ..آره ..همينه ..اون مقصر نيست ..تو بايد
بيشتر دقت ميکردي ..آره همينه ...
سنگيني غم را حس ميکردم ،پلکهايم را
دوباره فشار دادم و اشکم روي گونه ام لغزيد
هر از چند گاهي متوجه نگاه سردش مي
شدم با اينکه نگاهش نمي کردم و چشم
بسته بودم ، انگار حرفي مي خواست
بگويد و دل بي دل ميکرد ،بالاخره ،زبان باز
کردم و گفتم :
تو که همه چي گفتي ،بازم هر چي دلت مي خواد
بگو اگه آروم ميشي ،من آدم صبوري هستم و
تحمل ميکنم اما يادت باشه هيچ وقت تا مطمئن
نشدي به طرف مقابلت انگ هرزگي نبندي ،چون
يه زخمي رو قلبش ميفته که ديگه با هيچ کاري
خوب نميشه ،اون ميشکنه ،چون هم غرورش و هم
احساس و هم افکار پاکش رو با اين تهمت ازش
ميگيري ،و از همه بدتر اون تصوير خوبي که از تو
توي ذهنش داره رو حسابي داغون ميکني ..فهميدي
مثل من که امشب داغونم کردي و شکوندي ..
اونم خيلي بد ..حتي اجازه حرف زدن به من ندادي
درسته منو نميشناسي و من تازه وارد زندگيت
شدم ولي حق نداشتي در مورد من اينجوري
قضاوت کني ..
و دوباره چشمهايم را بستم و در همان حال
اشکهايم را با دستم پاک کردم .
....................(دنيل )...................
romangram.com | @romangram_com