#نقاب_من_پارت_55
با تاييد حرفهايم ،هر دو با هم خنديديم ،که
صداي دنيل خنده ئ روي لبهايم را خشک کرد .
دنيل :معلومه کدوم گوري هستي !
من :همين جام .
دنيل :اينجا چه خبره ؟
با پوزخند رو به ساميار کرد و گفت :
_چيه ،فکر کردي اينم مال توئه ؟
و اينبار با فرياد ادامه داد
_کور خوندي ،اين سارا نيست ،اين فرق
داره ،نميزارم دستت بهش برسه ،ازش
محافظت ميکنم ،فهميدي ،حواست رو
جمع کن ،اين لقمه گلو گيره !
با شنيدن حرفهاي دنيل ،انگار بالاي سرم
شاخ سبز شده بود .با خودم گفتم اين چي
ميگه ..ميگه از من محافظت ميکنه ....
هنگامي که دستم را در دستش گرفت و کشيد
تمام رشته ئ افکارم پاره شد .همزمان با
او ساميار مرا به سمت خودش کشيد ،جلو آمد
و با دستش به سينه ساميار کوبيد ،تعادلش بهم
خورد و زمين افتاد .به سمت ساميار رفتم و
گفتم :
_چته تو ،باز هار شدي ،اين چه کاري بود
کردي !؟
کمک کردم ساميار بلند بشه.
_ساميار خوبي ؟
_آره ،خوبم خودت رو ناراحت نکن .
لباسهايش را تکان داد و رو به من گفت :
romangram.com | @romangram_com