#نقاب_من_پارت_37
جواب دهم .
–اِه واه ..راست ميگي ،حالا اسمت چيه نانا؟!
بازهم دستش را با اطوار خاص خودش،جلوي
دهنش گرفت و خنديد و گفت :
_واي چقدر تو باحالي ..دختر ؟!!
از شدت خنده ،اشک از گوشه چشمانش
ريخت و با دستش پاک کرد .واقعا خيلي
خوش خنده به نظر مي رسيد .دستش را
به سمت من دراز کرد و گفت :
_من سارينا هستم ،دوست لورا و خواهر دني
يک دفعه از دهنم پريد و گفتم
_إه اون کوه يخ ،خواهر هم داره !!
ناراحت شد و گفت :
_دني اينجوري نبود ،کوه يخ نبود ،کوه
يخ کردنش عزيزم ....
خودم متوجه اشتباهم شدم ،نبايد اينطور
در مورد برادرش نظر ميدادم ،سريع دستش را
گرفتم و گفتم :
_ببخشيد سارينا ..از دهنم پريد ،منظوري نداشتم .
با آن چشمهاي درشت مشکي اي که با مژه ها
ي بلندش،فوق العاده شبيه برادرش بود ،به
من نگاه کرد ،من هم به او نگريستم واقعا خيلي
شبيه دنيل بود ،نگاهش خاص و دوست داشتني
بود .تنها تفاوتش شيطنت هاي تندي بودکه
در سارينا غوغا ميکرد و در دنيل به سردي
romangram.com | @romangram_com