#نقاب_من_پارت_27

شرايط افتضاحي ،مثل اينکه قبل از
رسيدن دنيل اونا با هم داشتن ...

وسط حرفش پريدم ،به قدر کافي
اعصابم داغون بود ،تحمل شنيدن
بدبختي کس ديگري را نداشتم .

_متوجه منظورت شدم لورا .اما چرا
همون موقع نکشتشون ؟؟
_آخه نتونست ،يعني نمي خواست .
_چرا ؟
_چون قبل از اون ماجرا ،سارا به دنيل
گفته بود که بارداره ،واي سونيا نمي دوني
دنيل چه ذوقي ميکرد ،سر از پا نمي شناخت
بهترين و خوش اخلاق ترين مرد اينجا شده
بود ،واي که چه روزهاي خوبي داشتيم .
لعنت به اون شب کذايي که همه چيز رو نابود
کرد .
_دنيل چطور پيداش کرد ،اصلا از کجا فهميد ؟

_يک نفر بهش زنگ ميزنه و ميگه زنت
همراه اون مرد ،در حال خيانت به تو
هستند ،بعدش آدرس رو به دنيل ميده ،
دنيل هم به اون آدرس ميره و چيزي رو
که نبايد ميديد ،ميبينه . واي که چه روز
نحسي بود . دنيل داغون شد .
_يعني سارا رو مجازات نکرد ؟
_نه
_چرا
_چون عاشقش بود ،خيلي هام
گفتن بخاطر بچه اش گذشت ،
به هر حال هيچ کس چيز درستي
نفهميد ،خودشم بعد اون ماجرا
سکوت کرد .
_اون مرد چي ،اون رو مي شناخت ؟
_به جاي دردناکش رسيديم .
_چرا ؟
_آخه اون مرد براش کمتر از برادر

romangram.com | @romangram_com