#نقاب_من_پارت_26


–همون رئيس ديگه !

پس اسمش دنيل بود !نامش برازنده ئ
جانش بود به زيبايي جسمش .صداي لورا
باز رشته ئ خيالات را پاره کرد .

_خيلي مهربون بود و خوش خنده ،وقتي
ميخنديد روي صورتش چال مي افتاد ،
درست مثل تو .همه با يک نگاه مجذوبش
مي شدند ،مرد خواستني هست مگه نه ؟!
_چرا ميگي وقتي مي خنديد ؟

به روبه رويش نگاه کرد ،شايد به دنبال
بهترين جواب بود ،شايد هم دوباره غم
جان گرفته بود . پايش را داخل شکمش
جمع کرد و دستش را دور زانوهايش قلاب
کرد و گفت :

_پنج ساله کسي صداي خنده هاش و
نشنيده ،خيلي وقته که جز سکوت حسي
تونگاهش نيست .آنقدر تلخ شده که هيچ
کس قدرت مخالفت با اون رو نداره ،تنها
شده ،کسي جرات نداره سمتش بره .
_چرا؟
_از بعد اون اتفاق اينطوري شد .
_کدوم اتفاق ؟

نفس عميقي کشيد و آه بلندي سر داد .
گفت :

_شده يه مرد شکست خورده ،يه ببر
زخمي و درنده ،از خشمش بترس
سونيا ،مثل چاقو تيز و خطرناک شده
_نگفتي بخاطر چي ؟
_واي که حتي يادآوريش دردناکه ،بيچاره
دنيل ،چي کشيد .زنش رو همراه مردي به
اسم ديويد ويدمن پيدا کرد ،اونم تو چه

romangram.com | @romangram_com