#نقاب_من_پارت_21
من تو رو مدتها در نظر داشتم وقابليت ها
ي تو کاملا براي من روشن و جالب بود .
وبعد خنديد و صداي خنديدنش در فضا
ي اتاق پيچيد .
_براي من خيلي گرون تموم شدي ،حالا
هم بايد کاري رو که ميخوام انجام بدي ،
هم جاسوسي ميکني و هم اون آدم رو در
پايان کار ميکشي .
_چ..ي..ک..ا..ر!!!!!کشتن ،اين يکي رو
اصلا نيستم ، هيچ رقمه رو من حساب نکن.
دوباره اون لبخند مسخره کننده اش رو
لبش نشست . روي لبه ميز نشست ويک
پايش را روي زمين تکيه داد. دودستش
را بهم قفل کرد و به سينه اش چسباند .
_حالا شايد از کشتن ،گذشتم ..اميدوارم
ارزش ترحم من رو داشته باشي .و پولي
رو که واسه خريدنت هزينه کردم رو بي
ارزش نکني .
_پول دادي که دادي ،به من چه ؟مگه
به من دادي ،به هرکسي دادي برو پس
بگير ،مگه موقع دادن به من گفتي قصد
ت چيه ؟ مگه پول تو جيب من رفته ؟؟
_من بي انصاف نيستم ،دستمزد تو روهم
ميدم ،به شرط اينکه کارت رو خوب انجام
بدي !
_من پول تورو نمي خوام .
_بالاخره ،سهم خودت هست ،هر کاري دوست
داري با پولات بکن .
بلند شد و از کشوي ميزش ،برگه اي را بيرون
آورد و جلوي من روي ميز گذاشت .
_حتي با خوندن اين ؟؟
romangram.com | @romangram_com