#نفرین_رخسار_پارت_40
-کدوم اتاق؟ چراتاحالا هیچی نگفتی؟
-من یادم نبود ولی الان اون در رو خیلی خوب یادمه باید بریم اونجا.
ژاله:
-اما هنوز درد کمر مانوش خوب نشده.
هیربد:
-بهتره شما دخترا همین جا بمونید فقط ما ۴ نفر میریم نمیخوام براتون اتفاقی بیفته.
دخترا حرفی نزدن. هیربد بهمون اشاره کرد رو به راسا گفتم:
-مواظب خودت باش راسا باشه؟
بابغض گفت:
-زود بیا منو تنها نذار مثل مامان وبابا.
دلم گرفت ولی لبخند زدم:
-حتماً میام خانم کوچولو.
۴ تایی به سمت اون اتاق رفتیم و واردش شدیم. پیام به در چوبی گوشه اتاق که زیاد هم توی دید نبود اشاره کرد:
-اونجاست.
گفتم:
-از کجا این همه مطمئنی که این کلید مال اون دره پیام؟
هیربد:
-بالاخره باید به یک در بخوره دیگه. امتحان می کنیم.
romangram.com | @romangram_com