#ناخواسته_پارت_35

چند ثانیه ایی به همان حال نگاهش می کردم.ابهت وجودش را دوست داشتم.اره دوسش داشتم.ازاین اقرار صریح به خود، ترسیدم و دست ازادم را با شدت به روی دهانم گذاشتم.سرش را بالا اورد و پرسید:

-چیزی شده؟

-نه.براتون قرص اوردم.

چیزی نگفت.پیش دستی را به دستش دادم و گفتم:

-استراحت کنید هر موقع که بهتر شدید تشریف بیارید.

وبرگشتم ازدر بیرون بروم که گفت:

-شهرزاد؟

برق سه فاز به من وصل شد؟ به گمانم وگرنه چرا با ان سرعت ایستادم ؟ به سمتش برگشتم:

-جانم؟

"ای لعنت به تو شهرزاد با این جانمت.الان وقت جانم گفتن بود اخه الاغ؟"

-بابت قرص ممنون واینکه....

منتظر کلام اخرش بودم ولی چیزی نگفت و سرش را پایین انداخت من هم برگشتم که بروم گفت:

-خیلی زیبا شدی.

همچنان پشتم به او بود ولی از حرفش خیلی هم خوشم نیامد برای همین گفتم:

-من زیبا هستم.

اهسته زیر لب گفت:

-تو همیشه زیبا بودی.

romangram.com | @romangram_com