#ناخواسته_پارت_14


-شهرزاد جان بیخیال مهم اینه که تو جای خیلی خوبی مشغول به کار شدی.راستی بالاخره تاریخ نامزدی ایلار معلوم شد؟

واقعا سوال به جایی بود زیرا کلا حواسم پرت شد:

-وااای راستی مامان جمعه هفته دیگه نامزدیه ها.

درزاد پرسید:

-یعنی سه ، چهار روز دیگه که جمعه اس نه ،جمعه بعدی؟

عاقل اندر سفیه نگاهش کردم و جواب دادم :

-بله.

حالا ناراحتی مامان اشکار شد !گفت:

-دیروز که اذر گفت ماه دیگه اس!!

قلپی از چایم را نوشیدم و گفتم:

-دیروز که بعد از شرکت رفتم خونه عمو اینا ،مامان و بابای پیام اومده بودن تاریخ رو عوض کنن چون حال عمه پیام خوب نیست باباش گفت حتی دو هفته زودتر هم غنیمته بعدش زنعمو اذر با عمو رفتن مزون تا خواهش کنه لباس ایدا و ایلار و زنعمو رو زودتر برسونه بهم گفت به شما بگم ولی خودش هم تماس میگیره.

درزاد گفت:

-حالا چیکار کنیم؟

مامان با تشر گفت:

-چقدر بهتون گفتم بیاین با من بریم مزون ؟ تو درزاد خانم گفتی هر کاری شهرزاد بکنه منم همون کارو میکنم بیا ,شهرزاد که ول معطل.

متعجب از دل پرو ناراحتی مامان گفتم:


romangram.com | @romangram_com