#نهال_پارت_66


مرضیه گفت:فکر کردی ما اُملیم؟این دختر بعد از ازدواجم میتونه درسشو ادامه بده.

مینا با دلخوری به مرضیه نگاه کرد. قبل از این که بتواند خودش را برای کنکور اماده کند صاحب یک بچه شده بود که موقع کنکور او تقریبا 2 سال داشت و همین باعث شد همه ارزو هایش به خاطر مسئولیت مادری اش زیر رتبه 6 رقمی که اورد دفن شود.

_من چنین جسارتی نکردم! فقط خواستم...

_لازم نکرده تو حرفی بزنی!

خانوم بزرگ با اخم به مرضیه نگاه کرد و گفت: با همه اینا تصمیم با یاسمینه کسی اون مجبور به کاری نمیکنه!

نهال با نگرانی به یاسمین نگاه کرد این دختر چطور میتوانست با وجود مادرش مخالفت کند؟

یاسمین بالاخره دهان باز کرد و به سختی گفت:من...من باید فکر کنم!

خیلی به خودش جرات داده بود که چنین حرفی بزند اگر نهال دخالت نمیکرد حتما به خاطر ترسی که از مادرش داشت بلافاصله جواب مثبت میداد.

خانوم بزرگ سرش را به علامت مثبت تکان داد آلاله و مرضیه هر دو با دلخوری به هم نگاه کردند. هر دوی انها مایل به این ازدواج بودند. مرضیه میدانست که با ثروت والا دخترش برای تمام عمر بی نیاز میشود و آلاله هم مطمئن بود تنها جانشین مناسب برای رسیدگی به زمین هایشان والاست. یاسین از نظر او برای ادامه راه پدرش به اندازه کافی لایق نبود. او بیش از حد راحت طلب بود این را هر کسی میدانست و آلاله میدانست که اگر والا داماد برادرش شود این نسبت جدید راه را برای پسرش هموار تر میکند.

یاسمین بدون معطلی از جایش بلند شد و گفت:اگه اجازه بدین من میرم اتاقم!

خانوم بزرگ سرش را به علامت مثبت تکان داد. نهال موقع بیرون رفتن یاسمین نیم خیز شد حس میکرد این دختر اصلا حالش خوب نیست یعنی هیچکس حواسش به او نبود؟

خانوم بزرگ رو کرد به آلاله و گفت:بعد از این که از جواب یاسمین مطمئن شدین موضوع رو به والا بگو نمیخوام اون درگیر این مسائل بشه براش خوب نیست.

مرضیه گفت:چی میگین خانوم بزرگ؟جواب یاسمین قطعا مثبته بهتر نیست والا رو هم زودتر در جریان بذاریم؟

خانوم بزرگ با اخم گفت:خیر! اگه والا قبول کنه و یاسمین جواب رد بده تو مسئولیت به هم ریختن اعصاب اونو به عهده میگیری؟شرایط اون خاصه حتی یه جواب منفی هم ممکنه اونو به هم بریزه!

آلاله سرش را به علامت مثبت تکان داد و گفت:شما درست میگین خانوم بزرگ!

romangram.com | @romangram_com