#نهال_پارت_65
یاسمین نفسش را به سختی بیرون داد. مرضیه دستی روی سر دخترش کشید و گفت:لازم نیست خجالت بکشی دخترم!
یاسمین خیلی سعی کرد تا حال بدش را مخفی کند.
نهال با متعجب رفتار احمقانه انها را نگاه میکرد یک دختر نوجوان چطور برای ازدواج اماده بود؟ خود او با وجود 24 سال سن هنوز هم احساس میکرد برای زندگی مشترک با کسی اماده نیست چه برسد به دختری که هنوز به 18 سالگى هم نرسيده بود
یاسمین هنوز هم ساکت بود و نهال طبق عادت بد همیشگی اش دهانش را باز کرد تا جسش را از این اتفاق ابراز کند.
_ فکر نمیکنید یاسمین برای ازدواج زیادی بچس؟
یاسمین با تعجب سرش را بلند کرد حرفی میترسید بزند از دهان نهال خارج شده بود.
_به تو چه ربطی داره که دخالت میکنی؟
این مرضیه بود که از فرصت استفاده کرده بود که باز هم به نهال بتوپد.
نهال لبهایش را روی هم فشرد و گفت: من نظرمو گفتم! از صورت دخترتون میشه فهمید که چقدر ناراضیه!
مرضیه دست یاسمین را گرفت و گفت:تو لازم نکرده درباره احساسات دختر من نظر بدی من اونو بهتر از تو میشناسم وبهتر میدونم چی واسش خوبه و چی خوب نیست!
نهال با اخم گفت:اصلا به من چه ربطی داره اگه دلتون میخواد یه عمر دخترتون با عقده زندگی کنه!
مرضیه دهان باز کرد تا حرفی بزند ولی قبل از آن خانوم بزرگ به حرف آمد.
_اینجا تهران نیست روستاست. سنت های خاص خودش رو داره. مینا و یاسین هر دو 16 ساله بودن که ازدواج کردن . این موضوع اینجا یه امر عادیه...
نهال انتظار نداشت خانوم بزرگ اینطور جوابش را بدهد مرضیه هم همین طور هر دو منتظر یک دعوا بودند
نهال که خیالش راحت شده بود فکر کرد با خیال راحت تری میتواند حرف بزند . شانه هایش را بلا انداخت و گفت: فکر نمیکنید این طرز فکر خیلی قدیمی و سنتیه؟ میدونین ازدواج تو این سن ممکنه روان یه دختر نوجوون رو طوری به هم بریزه که تا اخر عمر به خاطر ظلمی که در حقش میشه از زندگی سیر بشه؟اون الان باید فکر این باشه که میخواد در آینده چی کاره بشه و کجا درس بخونه نه این که مدل موهاش برای عروسیش چه شکلیه!
romangram.com | @romangram_com