#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_92

-دوسش داری؟!

باتعجب نگاش کردم و گفتم:

-ببخشید کیو دارین میگین؟

با لحن مهربونی گفت:

-مهراد رو میگم، دوسش داری؟ پسر خوبیه.

با لبخند بهش خیره شدم و گفتم:

-اره دوسش دارم ولی اون دوسم نداره!

لبخندی زد و گفت:

-مهراد پسره خوبیه، احتمالا اونم دوست داره که تا اینجا باهات اومده. سعی کن عاشقش نشی چون بهم نمی‌رسین!

تعجب کردم و سوالم رو بیان کردم:

-منظورت چیه؟ چرا نباید عاشقش بشم؟ پای کسه دیگه‌ای در میونه؟!

باناراحتی گفت:

-فقط همین رو می‌تونم بهت بگم، ازش دور شو. تو نباید عاشقش بشی، درست مثل من؛ منم عاشقش شدم اما نه من و نه تو، نمی‌تونیم بهش برسیم. سعی و تلاشت رو بکن تا عاشقش نشی!

-آخه چرا؟ خوب حداقل جوابمو بده.

بالبخند گفت:


romangram.com | @romangram_com