#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_77

-الان این چیشد من نفهمیدم؟! مردشور چهره خفنمو ببرن؟!

خندیدم و گفتم:

-دلم برات خیلی گشاد شده بود کجایی؟

خیلی بی‌حوصله جواب داد:

-هه خونه‌ام، بیکار و بی عار! تو چه می‌کنی با خانم مغرور؟

گفتم:

-خوبه می‌گذره الانم اینجام.

-الان منظورت از اینجام یعنی کنارته؟

خیلی آهسته گفتم:

-اوهوم آره...دیگه سری بهم نمی‌زنیا.

-آره، نه که تو هم خیلی سر می‌زنی!

-چیشد که شما به فکر ما افتادی؟

-هیچی گفتم یه زنگ به بی‌معرفتا بزنیم. راستی دیروزرفتم دانشگاه شریف از یکی پرسیدم ببخشید سرویس بهداشتی کجاست؟ میگه به اندازه سینوس p شیشم برو، بعد با همون زاویه بپیچ و بعدش با تانژانت زاویه آلفا برو… ترجیح دادم شلوارم سنگین شه تا مغزم.

خنده بلندی کردم که رائیکا و راشا نظرشون به طرفم جلب شد. راشا هی با انگشتاش اشاره می‌کرد کیه؟ چیه؟ چرا می‌خندی؟ منم که قهقه می‌زدم، جوری‌که حس می‌کردم الانه که دهنم جر بخوره. باخنده به متین گفتم:

-ای بمیری تو، این چی بود گفتی دلم در گرفت از بس خندیدم.


romangram.com | @romangram_com