#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_57

-خوب پس بگو کیه؟

سیر تا پیاز جرات و حقیقت رو براش تعریفیدم که گفت:

-خب پس حتما از منم مغرورتر درسته؟

-نمی‌دونم ولی بسیار هار و خشن می‌باشد.

-دیگه نبینم ادا و اصول دربیاری ها، وگرنه بزور می‌برمت سربازی، درستم که تموم شده.

چشامو شبیه گربه شرک کردم و گفتم:

-چشم.

گفت:

-خداحافظ، فعلا بیا تو سالن دور هم باشیم، من میرم حموم.

میکی موس از اتاق رفت بیرون و منم سریع و سیر لباسام رو عوض کردم و رفتم داخل حموم، شیر آب رو باز و وان رو پر آب کردم و رفتم دراز کشیدم؛ خیلی خوبه احساس آرامش داره. یه شعر ساختم جدیداً شروع کردم به خوندنش:

-با تب تنهایی جانکاه خویش

زیر باران می‌سپارم راه خویش

شرمسار از مهربانی‌های او

می‌روم همراه باران کو به کو

چیست این باران که دلخواه من است؟


romangram.com | @romangram_com