#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_53

مریم آدرس خونه دوستش رو برام فرستاد؛ راهش یکم دور بود، مونده بودم مامان چطوری گذاشته یا چطور دلش اومده دخترش بره خونه دوستش، تا حالا سابقه نداشته! همونطور که از عمارت بزرگ اسحاقی بیرون میومدم، نگاه کلی به عمارت انداختم. عمارت ما و عمارت عموهام کاملا کپیه برابر اصل هستن، چون هم عموهام داداش بابامن و هم خاله‌ها خواهرای مامانمن، دیگه اینا با هم مزدوج شدن و هم میشن زن عمو و هم خاله. اینطور میشه که پدربزرگ، بزرگ خاندان اسحاقی عمارت‌های اینا رو دقیقا شبیه به هم می‌سازه تا عروس‌هاش ناراحت نشن! یادم باشه یه سر به بزرگ خاندان هم بزنم [پدربزگم اندازه فسیل سن داره ولی هنوز زنده هست] سوار مازراتی نازم شدم و تا رفتم نشستم، پامو گذاشتم روی پدال گاز و ویراژ دادم و تا خونه دوست مریم رفتم. وقتی رسیدم یه تک زدم بعد ده مین اومد بیرون، البته با دوست هیزش. دوست مریم، مریم رو تا ماشین بدرقه کرد. [مردم رفیق و دوست جونی دارن ما هم داریم! جانه من نگاه کنین این دوتا یالغوز چجوری هوای همو دارن، اونوقت هر وقت از متین خدافظی می‌کنم بهم میگه برو شرت کم مهری!] سرمو انداختم پایین و با دوست مریم احوال پرسی کردم که متوجه شدم شدیدا هیزه و همش بهم زل می‌زنه، منم که بچه مثبت سرمو صد و هشتاد درجه آوردم پایین و به مریم اشاره کردم هر چه سریعتر گم شه بیاد داخل ماشین بشینه. انگار اونم متوجه شده بود که دوستش داره ضایع بازی در میاره و داره منو می‌خوره؛ تندتند خداحافظی کرد و اومد نشست تو ماشین. یکم که از خونه دوست مریم دور شدیم یه پوف محکم و کشیده کشیدم و گفتم:

-توچه جور خواهری هستی، دوستت داره برادرتو با چشاش می‌خوره تو عین خیالتم نیس!

-کمتر هندونه بزار زیر بغلت برادرم

-کوفت، جون من خوشگل نیستم؟ این دوست هیزتم بدجور زل زده بود هاا

-داداش همچین میگی، انگار که از ته دیگ سیب‌زمینی بالاتری؟!

-نه واقعا من خوشگلما! ازین به بعد بیشتر مراقبم باش، وگرنه داداشتو اغفال می‌کنن.

-حالا دوست منم همچین له‌له برات نمی‌زد که اینقدر خودتو بالا گرفتی!

-خواهرم ببند.

-چشم.

-میگم مریخ؟

-درد و حناق بیست‌وچهار ساعته و مریخ. من مریم هستم، حالا بفرما زرتو بزن.

-بی‌ادب کسی با برادرش اینجوری نمی‌حرفه. نمی‌دونی مامانو بابا و مهرا کجان؟

-نه

خیلی عامیانه و ماهرانه با این جواب خوشگل مریم در افق محو شدم. یکم که گذشت نزدیکای خونه بودیم که مریم با سوال ناگهانیش نگرانم کرد!

-مهری صورتت چیشده؟ کار اون دختره هست؟


romangram.com | @romangram_com