#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_47
-امین دیگه کدوم خریه؟
راشا گفت:
-پسرعموی ما و خواستگار سمج رائیکا.
خندهی ریزی کردم و گفتم:
-آهان اون جوجه تیغی رو میگی! قبلا دیدمش.
ادامه دادم:
-راشا تو از اینکه با خواهرت قرار و مدار میذارم غیرتی یا ناراحت نمیشی؟
-غیرتی که شدم، منتها نمیدونستم کدوم گاوی میخواد اون خره دیگه رو فراری بده.
کامل با خاک یکسانم کرد، گفتم:
-ممنون از این همه لطفی که در حقم میکنی!
-خواهش داشم، حالا شما دوتا باید با هم بیشتر قرار بذارین تا امین فکر کنه واقعا رائیکا یکی رو توی زندگیش داره و نمیخواد با اون ازدواج کنه!
گفتم:
-منظورت از اینکه بیشتر قرار بزاریم چیه؟؟
[یادم رفت بگم که رائیکا رو شغلم و تربچه و کلم و کاهو فرض کردیم] راشا با همون جذبه گفت:
-یه جوری جلوه بدین که فکر کنه رائیکا نمیخواد باهاش ازدواج کنه.
romangram.com | @romangram_com