#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_40
-چی میخوای؟
باخنده گفتم:
-شنیدم یکی با چماغ زده تو سرت که بری بگیریش.
لحنش تغییر کرد و با مهربونی گفت:
_داداش مهراد یه چیزی بگم؟
باخنده گفتم:
-حرص نخور عشقم، طلاقت میدم بری با اون زنت خوش باشی.
میکی با خشم اژدها گفت:
-گمشو مثل آدم نمیشه باهات حرف زد، اه!
باخنده گفتم:
-جونم میکی موسم بگو.
صدای اعتراضش بلند شد:
-اه انقدر بهم نگو میکی موس.
-چشم شما حرفتو بزن.
-اوهوم عاشق شدم، میخوام برم خواستگاری عشقم!
romangram.com | @romangram_com