#نقاش_مزاحم_(جلد_اول)_پارت_39
وقتی حرفم تموم شد، خواستم سرم رو بالا بیارم که حس کردم دمپایی مامان خورد تو سرم! دردی رو حس کردم. سرم رو بالا آوردم و ناباور به مامان نگاهی انداختم که گفت:
-گمشو برو ببین میکائیل کدوم بخت برگشتهای رو میخواد خواستگاری کنه؟
از دردی که توی سرم ایجاد شده بود، آخی گفتم و سرم رو مالش دادم. رو به مامانم گفتم:
-چشم الهه دِق
بعد از گفتن این دو کلمه، محکم تو دهنم کوبیدم. جوریکه حس میکردم مثل پیرمردایی که دندون ندارن هستم و اینکه دوباره دمپایی مادرجونم رو نوشجان کردم. دمپاییهای مامانم خیلی خوشمزهان، بهتون پیشنهاد میدم حداقل اگه شده یه بار طعمش رو بچشین. به مامان یه معذرتخواهی ساده کردم و با گفتن الان به میکی میزنگم، ازش دور شدم.
میکائیل کسی که دوسش دارم ولی اون خیلی با همه بده، بجز بابام! یعنی یه اخلاق گندی داره دلت نمیخواد باهاش حتی سلام کنی. حتما تا الان از کنجکاوی مردین که میکائیل کیه؟! هووم؟ بگم؟ نگم؟ نمیگم! نه بگم گناه دارین اعصابتون خز میشه، الان میگم. خوب جونم بگه براتون رک و راست، میکائیل داداشمه البته داداش بزرگترم الان باید سیوخوردهای سالش باشه، خارج درسشو تموم کرده و پلیسه. حالا بگم از کجا این داداش بزرگه پیداش شد؟ آها این مامانو بابای بنده حامله نمیشدن، اوخ ببخشید بابا که حامله نمیشه منظورم مامانم بود، حامله نمیشده جوریکه قطع امید کردن و رفتن پرورشگاه برا خودشون از بین بچهها یه بچه تپل ناز و خیلی زشت رو به فرزندی گرفتن. همون موقع البته یکسال بعد اون ماجرا، مامانم حامله میشه و بنده رو بدنیا میارن و این میشه که اقوام مغولم میگن که پا قدم میکی موسه که مامی منو حامله شده. توی خانواده هیچ احدالناسی حق توهین کردن به میکائیل رو نداره، هیچکس حق نداره با میکی موس بد حرف بزنه بجز خودم، چون من استثنا قائلم. مثل برادر نداشتم دوسش دارم و عضوی از اعضای خانوادمونه. میکائیل خودش میدونه که مامانو بابای من، پدر و مادر واقعیش نیستن! یه خانوادهایم با هم، من شر و شیطون اما میکی موس مغرور و خشک دقیقاً عین رائیکاست اخلاقش. الان هم میکی موس قراره بیاد ایران و من هنوز نفهمیدم کی میاد؟! آخجون میخواد زن بگیره. آخ جون زن داداشم چه شکلی خواهد بود؟؟ اگه خوشگل نبود به سلیقه میکی موس شک میکردم، با اینکه ندیدمش ولی هیجان دارم تا ببینمش. گوشیم رو توی دستم چرخوندم و رفتم تو لیست مخاطبین دنبال اسم میکی موس میگشتم. اکثر اوقات من برای دوستان، اقوام، آشنایان اسم انتخاب مینمایم، از جمله:
-رائیکا، ریکای ظرفشویی یا رانی
-سامیار، سم و کود یا سام
-ستایش، یشیشیش (دوست دختر حسام)
-سیمین، مین یا سیم ظرفشویی
-متین، میتی کوماندو
خلاصه واسه همه اسم انتخاب میکنم. چشمم خورد به اسم میکی، آخجون پیداش کردم. تماس رو برقرار کردم، بعد از چند تا بوق برادر بنده گفتن:
-بله؟
-سام علیک داش میکی موس.
طبق معمول جواب داد:
romangram.com | @romangram_com